Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2588 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
embarkation order
U
دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
preload loading
U
بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
loading
U
بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
unit loading
U
بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
wet storage
U
بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
back haul
U
بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
combat loading
U
بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
endurance loading
U
بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
embarkation officer
U
افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
casualty staging unit
U
یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
staging unit
U
یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
burdening
U
بارگیری
loading bridge
U
پل بارگیری
charging
U
بارگیری
well deck
U
پل بارگیری
loading
U
بارگیری
stowage
U
بارگیری
shipping
U
بارگیری
material handling bridge
U
پل بارگیری
stowed
U
بارگیری کردن
stow
U
بارگیری کردن
aprons
U
محوطه بارگیری
stowing
U
بارگیری کردن
embarkation area
U
محوطه بارگیری
frequency loading
U
بارگیری فرکانسی
pallete
U
کفه بارگیری
roll on/roll off
U
بارگیری- تخلیه
stowage
U
بارگیری و باراندازی
loading table
U
جدول بارگیری
deadweight
U
تناژ بارگیری
download
U
بارگیری پایین
embarkation table
U
جدول بارگیری
line charging capacity
U
فرفیت بارگیری خط
loading point
U
نقطه بارگیری
loading rack
U
سکوی بارگیری
loading scale
U
مقیاس بارگیری
loading site
U
سکوی بارگیری
loading site
U
محل بارگیری
pack saddle
U
زین بارگیری
loading station
U
ایستگاه بارگیری
loading time
U
زمان بارگیری
apron
U
محوطه بارگیری
magnetic loading
U
بارگیری مغناطیسی
on berth
U
ناوحاضربه بارگیری
pick up and delivery
U
بارگیری و تحویل
plimsol mark
U
مارک بارگیری
line charging current
U
جریان بارگیری خط
load factor
U
ضریب بارگیری
load lines
U
علایم بارگیری
loading apron
U
نوار بارگیری
loading bucket
U
سطل بارگیری
pre loading
U
بارگیری اولیه
loading chart
U
جدول بارگیری
loading diagram
U
دیاگرام بارگیری
loading facilities
U
وسایل بارگیری
point of loading
U
نقطه بارگیری
plimsol mark
U
علایم بارگیری
roll-on/roll-off
U
بارگیری- تخلیه
charging wharf
U
اسکله بارگیری
load
U
فرفیت بارگیری
load
U
بارگیری کردن
load
U
بارگیری مهمات
bucket charging
U
بارگیری با سطل
commercial loading
U
بارگیری تجارتی
well deck
U
عرشه بارگیری
Loading and unloading.
U
بارگیری وتخلیه
charging crane
U
جرثقیل بارگیری
bulk loading
U
بارگیری در مخازن
carburizing pot
U
فرف بارگیری
cargo net
U
تور بارگیری
charging car
U
واگن بارگیری
charging berth
U
اسکله بارگیری
loads
U
بارگیری مهمات
loads
U
بارگیری کردن
stows
U
بارگیری کردن
accumulator charge
U
بارگیری اکومولاتور
quay
U
سکوی بارگیری
pallets
U
کفه بارگیری
pallet
U
کفه بارگیری
laden
U
بارگیری شده
ammunition loading line
U
خط بارگیری مهمات
loads
U
فرفیت بارگیری
loading
U
فرفیت بارگیری
quays
U
سکوی بارگیری
cargo plan
U
طرح بارگیری ناو
cargo port
U
دریچه بارگیری ناو
charge and discharge
U
محل بارگیری و باراندازی
bulk loading
U
بارگیری مخزن به طور یک جا
loading chart
U
طرح بارگیری هواپیما
bulk load method
U
روش بارگیری با بارقوال
embarkation table
U
جدول قابلیت بارگیری
loading space
U
فضای قابل بارگیری
loading list
U
لیست بارگیری خودرو
loading plan
U
طرح بارگیری خودرو
actual obligated space
U
محل یا جا در بارگیری دریایی
ingot charging crane
U
جراثقال بارگیری شمش
loading
U
بارگیری مهمات درهواپیما
stevedores
U
متصدی بارگیری و تخلیه
stevedores
U
بارگیری وباراندازی کردن
commodity loading
U
بارگیری کالاهای مختلف
commercial loading
U
بارگیری کالای تجارتی
staging unit
U
یکان بارگیری کننده
horizontal loading
U
بارگیری افقی کشتیها
stevedore
U
متصدی بارگیری و تخلیه
charging side
U
محل بارگیری کوره
shiping agent
U
کارگزار بارگیری کشتی
stevedoring charges
U
هزینههای بارگیری وباراندازی
initial program load
U
بارگیری برنامه اغازی
stevedore
U
بارگیری وباراندازی کردن
tactical loading
U
بارگیری رزمی یا جنگی
stevedore
U
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
mutilation table
U
جدول راهنمای بارگیری خودروها
maximum load rating
U
قابلیت بارگیری نامی حداکثر
base loading
U
بارگیری انجام شده در پایگاه
drayage
U
هزینه بارگیری وبار اندازی
stevedore
U
متصدی بارگیری و حمل و نقل
despatch money
U
جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
accessorial services
U
خدمات بارگیری و تخلیه بار
loading ramp
U
راهروی شیب دار بارگیری
stevedores
U
متصدی بارگیری و حمل و نقل
laydays
U
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
lay day
U
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
lay day
U
روز بارگیری وباراندازی کشتی
port
U
شراب شیرین بارگیری کردن
lading
U
بارگیری عمل بار کردن
capacity load
U
حداکثر فرفیت بارگیری ناو
lift on
U
بارگیری کشتی توسط جرثقیل
bulk load method
U
روش استفاده از بارگیری قوال
free in and out
U
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
bridge plate
U
پل بین سکوی بارگیری وخودرو
fio
U
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
stevedores
U
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
embarkation order
U
ترتیب سوار شدن یا بارگیری
lighterage
U
هزینه بارگیری وباراندازی ازکشتی
reloadable control storage
U
انباره با کنترل بارگیری مجدد
p&d
U
delivery and up pick بارگیری و تحویل
railway end
U
پل سکوی بارگیری راه اهن
palletetisation
U
درکفه بارگیری قرار دادن
The ship is loading.
U
کشتی درحال بارگیری است
roll on roll off
U
روش بارگیری مستقیم ناو
shiping agent
U
حق العمل کار بارگیری کشتی
mutilation table
U
جدول بارگیری پیش بینی شده
drayage
U
چهارچرخه یاگاری مخصوص بارگیری وباراندازی
despatch money
U
پاداش جهت بارگیری یاتخلیه سریع
portcall
U
درخواست حمل وسایل به بندربرای بارگیری
dispatch money
U
جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
pickup zone
U
منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
lighterage
U
هزینه بارگیری و باراندازی از کشتی توسط دوبه
entrucking table
U
جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
ipl
U
Load Program Initail بارگیری اغازی برنامه
embarkation element
U
یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
portcapacity
U
فرفیت بندر از نظر بارگیری یاتخلیه بار
actual placement
U
قرار دادن بار در محل تخلیه و بارگیری
prestowage plan
U
طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
block stowage loading
U
بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
embarkation team
U
تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
constructive placement
U
تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
turnaround cycle
U
مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
load line
U
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
stowage plan
U
طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
long shoreman
U
گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
primage
U
اضافه کرایهای که به خاطر مراقبت در بارگیری و تخلیه به ناخدای کشتی داده میشود
order
U
دستورالعمل دستور
demurrage
U
بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
over shipment
U
ارسال بار بیش از حد فرفیت کشتی بارگیری بیش از حد
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
deck cargo
U
بار روی عرشه کشتی بارگیری برروی عرشه
staging area
U
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
switching
U
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
shift instruction
U
دستورالعمل تغییر مکان دستورالعمل انتقال دستورالعمل جابجایی
take on
<idiom>
U
ضبط کردن،بارگیری کردن
lade
U
بارگیری کردن خالی کردن
ammunition loading line
U
صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات
lighterage
U
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
apron
U
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aprons
U
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
communication operation instructions (co
U
دستور کار مخابرات دستورالعمل مخابرات
carload shipment
U
حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
addressing
U
در سطح صفر: عملوندی که بخشی از قسمت آدرس دستورالعمل است . سطح اول : عملوندی که در آدرس دستور ذخیره شده است . سطح دوم : عملوندی که در آدرسی که به دستور داده میشود ذخیره شده است
directs
U
دستور دادن دستورالعمل دادن
direct
U
دستور دادن دستورالعمل دادن
directed
U
دستور دادن دستورالعمل دادن
briefing direction
U
دستورالعمل اجرای توجیه دستورالعمل جلسه توجیهی
statitizing
U
فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
combat cargo officer
U
افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
statements
U
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statement
U
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
one for one
U
که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
instruction counter
U
شمارنده دستورالعمل شمارشگر دستورالعمل
arithmetic instruction
U
دستورالعمل محاسباتی دستورالعمل حسابی
pause instruction
U
دستورالعمل وقفه دستورالعمل توقف
to get into
U
سوارشدن در
mounts
U
سوارشدن
straddled
U
سوارشدن
back
U
سوارشدن
straddles
U
سوارشدن
straddle
U
سوارشدن
mount
U
سوارشدن
backs
U
سوارشدن
rides
U
سوارشدن
ride
U
سوارشدن
Recent search history
Forum search
3
Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
3
Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
3
Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
2
دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2
دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1
معنی لغوی کیسینگ در رشته مهندسی آب چیست؟
1
در مورد فعلهای مجهول
2
تعریف فونتیک چیست؟
2
تعریف فونتیک چیست؟
1
A program is the ordered set of instructions to solve a particular problem.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com